تصمیم قطعی گرفتم که ازدواج نکنم ...
تصمیم قطعی گرفتم که ازدواج نکنم ...
سلام دوستان عزیزم...
من دختری تقریبا ۲۴ ساله هستم تا این سن فراز و نشیب زیادی توی زندگیم تجربه کردم الان در حال ادامه تحصیل در مقطع ارشد هستم، با توجه به یه سری مسائل از جمله ( مسائل مالی، اعتیاد پدرم، از همه مهمتر سوختگی قسمتی از بدنم) و... تصمیم قطعی گرفتم که ازدواج نکنم...
ولی چند تا مشکل این وسط وجود داره که بدجور داره اذیتم میکنه:
۱) جوری که بقیه میگن چهره زیبایی دارم و اطرافیان اکثر اوقات از همه لحاظ ازم تعریف میکنن به همین خاطر خواستگار زیاد دارم ( ولی اونا که ازمشکلات من خبر ندارن کافیه از یکیش با خبر بشن اونوقت نظرشون کلا عوض میشه.
۲) مادرم بشدت اصرار داره ازدواج کنم بهش میگم مادرمن کی با این شرایط با من ازدواج میکنه (میگه هر کسی بالاخره مشکل داره این که دلیل نمیشه،بعدشم بابات که هیچی نداره اگه ما بمیریم هیچکس نیست ازت حمایت کنه).
۳) از طرفی از بی کسی و تنهایی میترسم، چون بخاطر بی پولی و مشکل پدرم هیچکسو نداریم. نیاز عاطفی شدید، کمبود محبت، بی کسی و تنهایی، نیاز مالی، نیاز جنسی و ... اینارو چیکار کنم؟!
از طرفی با این همه مشکل کدوم آقایی حاضره با من ازدواج کنه... حتی چند بار تا مرز خودکشی رفتم، ولی نتونستم. خدا منو ببخشه بخاطر همه این ناشکری...
میخوام با امید ادامه بدم به زندگی . فقط دوستان عزیزم لطفا راهنماییم کنید چطور ادامه بدم که این تصمیم ( یعنی مجرد موندن ) کمتر اذیتم کنه؟! چطور ادامه بدم که کم نیارم؟ چون من محکوم به تنهاییم تا ابد...
مشکل اعتیاد پدر هم خیلی ها داشتن و ازدواج کردن از این بابت هم نگران نباش.
سوختگی بدنت هم فکر نمیکنم مسئله ای باشه مردم با دیابت نوع یک و سرطان و ام اس و فلجی ازدواج میکنن سوختگی که چیزی نیست.
مامانت حرف های درستی بهت زده هر کسی بالاخره یه مشکلی داره شما دختر نجیبی هستی همین برای اقایون یه دنیا ارزش داره.
ما هم سنهای شما از این فکرها زیاد میکردیم ای من محکومم به تنهایی و کسی منو دوست نداره و از من بدبخت تر نیست الان کافیه عاشق بشی و یه امیدی پیدا میکنی که فکر میکنی میتونی کل دنیارو فتح کنی.